چگونه فراموش کنم تورا ؟

چگونه فراموش کنم تورا ؟

چونه فراموش کنم تورا که خیانت در زمزمه هایت همیشه با من است . . .

چگونه فراموش کنم تو را که سایه ات و نگاهت همیشه در خیالم بوده است . . .

چگونه فراموش کنم تورا که همیشه بودنت را ،از پروردگار خواسته ام . . .

چگونه فراموش کنم تورا که با تپش قلبت زندگی کرده ام . . .

چگونه فراموش کنم تورا که تمام زندگی ام شده ای . . .

چگونه فراموش کنم تو را که با چشمان تو دیده ام مهربانی را . . .

چگونه فراموش کنم تورا که پاسخ من به آغاز و پایان زندگی هستی.

چگونه؟؟؟؟

دارم دیوونه میشم.

با تو

با تو رنگ زیبای سرنوشتم را با آخرین قلم بر روی صفحه تنگ و تاریک روزگارم کشیدم،آن طور که تو خواستی ولی می دانم که در خاطرت نیست .

با تو از نهایت لحظه های تنهایی در سکوتی بی همتا سخن گفتم
ای کاش تو می فهمیدی که من از چه می گفتم .

با تو از درهای بسته ولی به ظاهر باز گذشتم. درهایی که عاقبت را در چشمانش نمی دید.

من با تو بر روی آیینه ی زندگیم راه رفتم و خسته شدم، مانند یک رویای کوچک در قلبت جای گرفتم. همچنان که تو بسان یک رویای بزرگ در قلبم نشستی .

با تو شرمم را از جان بی رحم کندم و به گوشه ای انداختم و به انتظار جرعه ای از نگاهت نشستم.
 
با تو لحظه های تلخ زندگیم را دزدکی مخفی کردم،چون تو همیشه می گفتی زندگی برایم حتی شیرین تر از توست .

با تو لحظه ها را آن طور که خواستم صدا زدم،صدایی که تو بنفشه اش بودی .

من با تو حتی رنگ چشمانم را از یاد بردم، من با تو زشتی و زیبایی را در پناه بوسه یافتم، با تو از صدای تار خاک خورده در گوشه اتاقم سخن گفتم ولی تو باور نکردی که تنها صدای زخم خورده اوست که مرا در خود اسیر کرده است .

با تو از شبهای با ستاره گذر کردم و خود را به شبی رساندم که دیگر تو در آنجا نبودی ولی فقط با تو که طرحی به روی چشمان من بودی می توانم رها کنم این دنیای به ظاهر دنیا را...