تا ابد در خاطرات من باقی خواهی ماند و من بر این باورم که روزی بساط فرقت من جمع خواهد شد ...
و من دوستت خواهم داشت ... و دستان مهربان و بی تاب تو را خواهم فشرد و شاخه های پیر نسترن را به ارمغان خواهم آورد و زبان از تکلم مانده و آن روز ، روز قیامت دیدگانمان است ؛
و نیستان دیدگانم از آتش شعله ور خواهد شد و با آب اشک فرو خواهد نشست .
پس با من زمزمه کن ! خوشترین شعر زمان را که ( دوستت دارم ) ...
و به یاد داشته باش که در این شبان فراق تو را من چشم در راهم و به این امید زنده ام و ایمان دارم روزی که به دیدارت خواهم شتافت و تو را با مهربانی در آغوش خواهم گرفت و آن روز بهترین روز من است ...
روز دیدار تو ........
همه در انتظارا اون روز خوبند آنروز که با نگاهایشان با هم قیامتی در دلهایشان بپا کند.موفق باشی.به ما هم سر بزن خوشحال میشیم.
حق با تو هست قبلی ها رو که خوندم فهمیدم.
سلام غریبه !
روزی دو سه بار میام اینجا و به اون دختری که روی تاب ، سواری می خوره زل می زنم .. نمی دونم توی آرامش رفت و برگشتش چی هست که من نمی تونم ازش دل بکنم .. نمی دونم ..
تو را من چشم در راهم
شبا هنگام
که می گیرند در تلاجن شاخه ها سایه ها رنگ سیاهی
....
گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم