کوچه ی تنهایی من

چه کودکانه لبخند زدم، آن روز که دیدمش

و چه اشکی به چشمانم دوید، در آن لحظه تلخ که از بسترخیال برخاستم و یافتم که تنها در قصه های همیشه دروغ رویاهایم بوده ام.

چه غمی، چه غمی به جانم باز گشت آن روز که تنها چون همیشگیم باز به آن کوچه باز گشتم.

همان کوچه دلتنگیها

همان کوچه بی آغاز و بی پایان که دیوار هایش درختان بودند.

در روزهای پر غم پائیزان می خواهم باز تنها باشم.

تنها ، مثل برگهای نارنجی رنگ درختان سرو در کوچه تنهاییم

تنها با همه خستگیهایم ،

با او و با یاد او
با یاد روزهای او

روزهایی که در خیالم دست در دستش درآن مه، در آن سکوت ، قدم زدیم .

سحر گاه عشق ، سحر گاه زندگی ، سحر گاه امید های فراموش شده ، سحر گاه اشک .

سحرگاه آرزوهای بر باد رفته و آن غروب جانکاه ، که سحر گاهم در آن ، غروب کرد و رفت .

رفت و مرا با تمام آن آرزوهای رویا گونه ام ، با همه آن امید ها و آرزوهایم ، بی رحمانه به کوچه ام راند. به همان کوچه تنهاییم که پر از اشک و برگهای نارنجی پائیزیست.

و من باز تنها شدم.
تنهای تنها.
نظرات 4 + ارسال نظر
پریدخت سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 23:01 http://pary.blogsky.com

سلام

مرا با زنگ صبحدم
از این رویاها بیرون نکشید.
زنده هستم
که رویا ببینم !

شاد و پیروز باشی .

هیوا پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 23:45 http://dokhtariazsavaheleeshgh.blogsky.com

چه بوده آن گناه من ، که یار من نمی شوی !

امیر جمعه 24 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 00:55 http://RainyMan.iryahoo.com

ّهمسایه آدم تنها خداست.پس هیچ وقت تنها نمیمونم کافی اطرافم رو ببینم و حضورش رو همه جا حس کنم.حتی توی خواب.حتی تو رویا ..توهم سعی کن احساسش کنی .پاینده باشی.

پریدخت شنبه 25 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 16:00 http://pary.blogsky.com

سلام همشهری

ممنونم از لطفت خانومی . رویاها همیشه شیرین و دوست داشتنی هستن ندا جون اما زندگی کردن با اونا گاهی به سادگی میسر نیست و انسان رو از چرخه زندگی خارج می کنه ...

دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت را کسی دارد که از تن ها بپرهیزد !

شاد و پیروز باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد