میدونی من الان چی هستم ؟ یه دلتنگی به وسعت همه ی دنیا ! یه عشق به عمق دریا ! دو تا چشم بارونی ! یه قلب پر از عشق ! یه زبون قفل شده که نمیدونه چه جوری بهت بگه : "دوستت دارم "
وسعت غربت مرا پنجره ای به روی آه میگشاید. جایی که قطره قطره اشک من بر پاییزی میبارد که از بهار پر رخوت میترسد . جایی که باد مینالد چو مویه های من بیدل در سوگ احساسی که همه بودنم را خمود .