اکنون دیگر هنگام غروب
احساس دلتنگی نمیکنم و از سیاهی و ظلمت شب واهمه ای ندارم.
چرا که در غروب هم میتوان با دوست گفتگو کرد.
در این هنگام صدای جان بخش اذان مرا به وجد می آورد و عطر روح بخش نیایش همه جا را عطر آگین می کند.
خدایا !
با گامهای استوار به درگاهت می آیم . . .
مرا دریاب ! مرا دریاب خدایا !
خدایا
میخواهم...
توان آنرا داشته باشم که ادامه دهم .
اگر زمانه بر وفق مرادم نگشت ،از نو آغاز کنم .
زیبایی را ببینم ، هنگامی که دیگران ناتوان از دیدن آنند .
می خواهم...
امید رویایی نو داشته باشم و شکیبا،
تا رویاهایم همچنان ادامه یابد .
فر صتی بیابم تا به
آن دست یابم
و خردمند ، آنگونه که به آینده چشم داشته باشم.
خدایا ،خیلی خوشحالم.
ازت ممنونم.