تولدم مبارک

 

سلام یه سلام با یه عطر و بوی دیگه .
آره من یک سال دیگه بزرگتر شدم این بزرگتر شدن به واسطه یک روز ونواختن زنگهای ساعت رخ داد.
انگار آدمها هر سال که میگذره عوض میشن انگار هر سال که میگذره چیزهایی براشون تغییر میکنه.امسال موقع نگاه کردن به شمعهای روی کیک و آرزو کردن من احساسم یک احساس بارونیه یه احساس پاک و دوست داشتنی. و اینکه بفهمم بارونی بودن یعنی چی؟
من امسال همراه باصدای تبریکها و دست زدنها و شادیها صدای پاک بارون را هم خواهم شنید یک صدا که اواز خوش دوستیها و مهربانیها را در سال جدید برام میخونه.

نمیدونم چی باید بگم.میدونم که این آخرین تولدیه که تو کنارم نیستی. حداقل امیدوارم که اینجوری باشه.من همیشه حتی موقع فوت کردن شمع ها به فکرتم.امسال یه شمع هم به خاطر تو روشن میکنم.

خیلی دلم برت تنگ شده.با اینکه میدونم کلی تا کادوهای رنگارنگ به دستم میرسه اما بی صبرانه منتظرم که پستچی هدیه ی تو رو واسم بیاره.یه هدیه که میدونم عروسکه و مهمتر از اون یه نامه از تو.یه نامه که مثل همیشه بوی عشق میده بوی محبت بوی صداقت.ممنونم به خاطر همه ی مهربونیات به خاطر همه ی صداقت هات و به خاطر همه خوبی هات.میدونم که خوبیهات بی انتهاست.

واسه دیدنت و حس کردنت لحظه شماری میکنم.زود بیا نازنینم .دوستت دارم.



 

بازم بهترین آرزوها را برات دارم.
آرزو میکنم به تمام اون چیزهایی که میخوایی برسی همه اون چیزهایی که در انتهای قلبت خونه کرده
و
حالا که  در راه عشق قدم گذاشتیم آرزوی برای رسیدن بهترین دعاست.